نحوه صحیح طرح دعوی توسط شرکت های خصوصی در دیوان عدالت اداری

شخصیت حقوقی شرکت از شخصیت حقیقی سهامداران ، مدیران و مدیرعامل شرکت مجزاست.بنابراین در موقع طرح دعوی در مراجع قضایی لازم است به این تمایز توجه شود.اخیراً هیات عمومی دیوان عدالت اداری در این خصوص دادنامه ای صادر نموده که ذیلاً درج می گردد.

دادنامه وحدت رویه شماره 2000 مورخ 19/12/1399 هیات عمومی دیوان عدالت اداری

 الف: تعارض در آراء محرز است.

ب: به موجب ماده ۱۷ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب سال ۱۳۹۲: « شعب دیوان به شکایتی رسیدگی می کنند که شخص ذی نفع یا وکیل یا قائم مقام یا نماینده قانونی وی، رسیدگی به شکایت را برابر قانون درخواست کرده باشد.» و بر اساس بند ۲ ماده ۱۰ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری، رسیدگی به اعتراضات و شکایات اشخاص حقیقی و حقوقی از آراء و تصمیمات قطعی مراجع اختصاصی اداری موضوع این بند منحصراً از حیث نقض قوانین و مقررات یا مخالفت با آنها در صلاحیت شعب دیـوان عدالت اداری قرار دارد. بنابه مـراتب فوق، در فرض محکومیت اشخاص حقوقی در مراجع اختصـاصی اداری و صرف نظر از مواردی که در آراء و تصـمیمات قطعـی مراجع اختصـاصی اداری محکومیتی به صورت مستقل یا تضامنی برای اشخاص حقیقی تعیین شده باشد، اشخاص حقوقی صرفاً در قالب شخصیت حقوقی خود حق طرح شکایت و اعتراض نسبت به آرای صادره مبنی بر محکومیت خود را دارند و با عنایت به اینکه در پرونده های موضوع تعارض صرفاً اشخاص حقوقی محکوم علیه آرای مراجع اختصاصی اداری قرار گرفته اند و ذینفع بودن اشخاص حقیقی مرتبط اثبات نشده است، لذا قرار رد شکایت صادره به استناد بند «ب» ماده ۵۳ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری که در قالب دادنامه شماره ۹۸۰۹۹۷۰۹۵۶۴۰۱۳۲۴-۲۲؍۸؍۱۳۹۸ از شعبه پنجم تجدیدنظر دیوان عدالت اداری صادر شده و دادنامه شماره ۹۸۰۹۹۷۰۹۰۰۷۰۱۰۴۳-۲۶؍۳؍۱۳۹۸ صادره از شعبه نهم دیوان عدالت اداری را تأیید کرده، صحیح و منطبق با موازین قانونی است . این رأی به استناد بند ۲ ماده ۱۲ و ماده ۸۹ قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب سال ۱۳۹۲ برای شعب دیوان عدالت اداری و سایر مراجع اداری مربوط در موارد مشابه لازم الاتباع است.

دادنامه های وحدت رویه شماره 787 الی 792 دیوان عالی کشور

رأی وحدت‌ رویه شماره ۷۸۷ـ۲۴/۱۰/۱۳۹۸ هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

آراء صادره درباره جرائم مذکور در ماده ۴۲۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوّب ۱۳۹۲ با اصلاحات بعدی قابل فرجام‌خواهی در دیوان عالی کشور است. چنانچه جرمی به اعتبار یکی از بندهای ماده ۳۰۲ قانون آیین دادرسی کیفری در دادگاه کیفری یک مطرح گردد و دادگاه پس از رسیدگی به آن، تشخیص دهد که عمل ارتکابی عنوان مجرمانه دیگری دارد و به این جرم رسیدگی و حکم مقتضی صادر نماید، این امر تغییری در صلاحیت دیوان عالی کشور در رسیدگی به فرجام‌خواهی از رأی مذکور ایجاد نمی‌کند. بنابراین، به‌نظر اکثریت اعضای هیأت عمومی، آراء شعب سی و ششم و چهل و هفتم دیوان عالی کشور در حدی که با این نظر مطابقت دارد صحیح و قانونی است.

این رأی بر اساس ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه‌ها و سایر مراجع، اعم از قضایی و غیر آن، لازم‌الاتّباع است.

------------------------

رأی وحدت‌ رویۀ شمارۀ ۷۸۸۱۳۹۹/۳/۲۷ هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

مستفاد از مواد ۴۱۸، ۴۱۹ و ۴۲۱ قانون تجارت و سایر مقررات مربوط، طلبکاران ورشکسته حق مطالبه خسارت تأخیر تأدیه ایام توقف را از ورشکسته ندارند و حکم مقرر در مواد ۵۶۱ و ۵۶۲ قانون مذکور ناظر به زمانی است که تاجر بخواهد اعاده اعتبار (حقی) کند، که در رأی وحدت رویه شماره ۱۵۵- ۱۳۴۷/۱۲/۱۴ هیأت عمومی دیوان عالی کشور نیز تصریح شده است. با توجه به اینکه مسئولیت ضامن در هر حال نمی‌تواند بیش از میزان مسئولیت مضمون‌عنه باشد، خسارت تأخیر تأدیه فوق‌الذکر از ضامن تاجر ورشکسته نیز قابل مطالبه نیست. بنا به مراتب رأی شماره ۱۶۹-۱۳۹۸/۲/۹ شعبه هفدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران تا حدی که با این نظر انطباق دارد به اکثریت آراء صحیح و قانونی تشخیص می‌گردد. این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات بعدی، در موارد مشابه برای شعب دیوان، دادگاه‌ها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

رأی وحدت‌ رویۀ شمارۀ ۷۸۹۱۳۹۹/۴/۳ هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

با توجه به اینکه به لحاظ وضعیت خاص ورشکستگی و احکام راجع به آن و لزوم تسریع در انجام عملیات تصفیه، مقررات خاصی در قانون تجارت وضع شده و از جمله فصل مخصوصی به طرق شکایت از احکام صادره راجع به ورشکستگی تحت همین عنوان اختصاص داده شده و آگهی کردن حکم ورشکستگی الزامی شده و در ماده ۵۳۷ همین قانون مبدأ اعتراض اشخاص ذینفع به نحو مطلق، تاریخ اعلان (آگهی) احکام راجع به ورشکستگی دانسته شده است و قرینه کافی بر نسخ مقررات خاص مذکور به موجب مقررات عام قانون مؤخر‌التصویب آیین دادرسی دادگاه‌های عمومی و انقلاب در امور مدنی وجود ندارد و با عنایت به اصل عدم نسخ، اعتراض کلیه اشخاص ذینفع به احکام ورشکستگی، خارج از مهلت‌های مذکور در ماده ۵۳۷ قانون یادشده در دادگاه صادرکننده حکم قابلیت استماع ندارد. بنا به مراتب، رأی شمارۀ ۲۸۴ مورخ ۱۳۹۷/۱۲/۲۷ شعبه دهم دادگاه تجدیدنظر استان اصفهان که با این نظر انطباق دارد به اکثریت قاطع آراء هیأت عمومی صحیح و مطابق قانون تشخیص می‌گردد. این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات بعدی، در موارد مشابه برای شعب دیوان، دادگاه‌ها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

-----------------------

 رأی وحدت‌ رویه شماره ۷۹۰ـ۱۰/۴/۱۳۹۹ هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

قانونگذار به شرح مواد ۴۳۵، ۴۷۴، ۴۷۵ و ۴۸۷ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ و با لحاظ موازین فقهی، در همه موارد قتل نفس یا مادون آن که به مرتکب دسترسی حاصل نشده است اعم از آنکه شناسایی شده یا نشده باشد، پرداخت دیه از بیت‌المال را مقرر کرده است که البته در موارد شناسایی مرتکب و عدم دسترسی به وی، پرداخت دیه از بیت‌المال در صورتی ممکن است که ترتّب مذکور در مواد قانونی مربوط رعایت شود. بنا به مراتب، در مواردی که مرتکب صدمه عمدی مادون قتل شناسایی نشده باشد، پرداخت دیه بر عهده بیت‌المال است و رأی شماره ۱۳۶۵ مورخ ۲۳/۱۲/۱۳۹۶ شعبه ۲۴ دادگاه تجدیدنظر استان خوزستان تا حدی که با این نظر انطباق دارد به اکثریت آراء هیأت عمومی، صحیح و قانونی تشخیص داده می‌شود. این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ با اصلاحات بعدی، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه‌ها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

--------------------

رأی وحدت‌ رویه شماره ۷۹۱ـ ۱۷/۴/۱۳۹۹ هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

با عنایت به ماده۳۰ قانون نظارت بر رفتار قضات مصوب۱۷/۷/۱۳۹۰ رسیدگی به دعوای جبران خسارت ناشی از تقصیر یا اشتباه قاضی موضوع اصل یکصد و هفتاد و یکم (۱۷۱) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در دادگاه عمومی حقوقی تهران منوط به احراز تقصیر یا اشتباه قاضی در دادگاه عالی انتظامی قضات است. بنابراین مدعی ورود خسارت مذکور ابتدا باید درخواست خود را به دادگاه عالی انتظامی قضات تقدیم و پس از احراز تقصیر یا اشتباه قاضی، دعوا را حسب مورد، به طرفیت قاضی مقصر یا دولت در دادگاه عمومی حقوقی صالح اقامه کند. بر این اساس، رأی شماره ۰۰۶۴۶ مورخ ۳۰/۴/۹۸ شعبه دوازدهم دادگاه تجدیدنظر استان تهران تا حدی که با این نظر انطباق دارد به اکثریت آراء صحیح و قانونی تشخیص داده می‌شود. این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

--------------

رأی وحدت‌ رویه شماره ۷۹۲ـ ۲۴/۴/۱۳۹۹ هیأت‌ عمومی دیوان ‌عالی ‌کشور

با توجه به اینکه برابر تبصره ۵ ماده واحده قانون تعیین تکلیف چاه‌های آب فاقد پروانه بهره‌برداری مصوب ۱۳/۴/۱۳۸۹، آراء کمیسیون رسیدگی به امور آب‌های زیرزمینی به طور مطلق قابل تجدیدنظر در دیوان عدالت اداری دانسته شده است و با عنایت به اطلاق بند ۲ ماده ۱۰ قانون تشکیلات و آیین‌ دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب ۲۵/۳/۱۳۹۲ مجمع تشخیص مصلحت نظام، دولتی بودن شرکت سهامی آب منطقه‌ای، نافی لزوم رسیدگی به تجدیدنظرخواهی به عمل آمده از سوی این شرکت نسبت به آراء کمیسیون مذکور در دیوان عدالت اداری نیست؛ بنابراین رأی شماره ۱۰۷۶ مورخ ۱۹/۱۰/۱۳۹۵ شعبه هشتم دادگاه تجدیدنظر استان یزد که از لحاظ قابل اعتراض دانستن آراء کمیسیون یادشده از سوی شرکت آب منطقه‌ای (در حد مذکور) با این نظر انطباق دارد به اکثریت آراء صحیح و قانونی تشخیص داده می‌شود. این رأی طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲، در موارد مشابه برای شعب دیوان عالی کشور و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم‌الاتباع است.

نمونه دادنامه در مورد ارزیابی حقوقی مودای گواهی شهود

شهادت شهود

شهادت شاهد از روی قطع و یقین نبوده بر اساس نقل قول از دیگران است بنابراین قابل ترتیب اثر نمی باشد.

تاریخ:31/4/85

شناره دادنامه:570

کلاسه پرونده:85/8/560

مرجع رسیدگی:شعبۀ هشتم دادگاه تجدیدنظر استان تهران

تجدیدنظرخواه:اداره ثبت احوال سبزوار

تجدیدنظرخوانده:و.ف.ص

تجدیدنظر خواسته:دادنامه شمارۀ 74 در تاریخ 13/2/85 صادره از شعبۀ 38 دادگاه عمومی تهران

گردش کار:تجدیدنظرخواه دادخواستی به خواستۀ فوق ارایه کرده است که به این شعبۀ ارجاع و پس از ثبت به کلاسۀ فوق و انجام تشریفات قانونی رسیدگی شد و سرانجام در وقت فوق العاده دادگاه تشکیل گردید و با بررسی اوراق و محتویات پرونده ختم دادرسی اعلام و به شرح زیر رأی صادر شد:

رأی دادگاه

اعتراض ثبت احوال سبزوار نسبت به دادنامۀ شمارۀ 74 در تاریخ 13/2/85 صادره از شعبۀ 38 دادگاه عمومی تهران که بر ابطال شناسنامه شماره 718-1322 حوزه یک سبزوار و الزام ثبت احوال به صدور شناسنامه جدید با تاریخ تولد 7/11/1327 اشعار دارد موجه است زیرا مطابق ماده 1315 قانون مدنی شهادت باید از روی قطع و یقین باشد در حالی که اظهارات آقای م.ج.ا با این عبارت(اینجانب کودک بودم و قبلاً با ایشان همسایه بودم و از مردم شنیده بودم که ایشان از شناسنامۀ خواهرش استفاده کرده است) و اظهارات مجمل آقای م.م. با این مضمون (و آن موقع کودک بودم و شنیده بودم وی از شناسنامه خواهرش که مرده بود استفاده می کرد) یقینی نیست بلکه بر اساس نقل قول از دیگران است و منشاُ آن شهادت عینی نیست و شاهد دیگر نیز در مورد تاریخ تولد خواهان و تاریخ فوت خواهر وی شهادتی نداده است بنابراین اظهارات آنان فاقد ارزش قضایی است و اثری بر آن مترتب نیست؛ ثانیا:نظریۀ پزشکی قانونی در مورد سن خواهان علاوه بر آن که ظنی است حدود 55 الی 60 سال است و ماده 260 آیین دادرسی رعایت نشده است و به تنهایی کافی بر اثبات ادعا نمی باشد سوم با توجه به مدارک ارایه شده از جانب ثبت احوال با عکس دار نمودن شناسنامه نمونۀ قدیم و نمونۀ جدیدالمثنی و تقدیم دادخواست به شعبۀ نهم دادگاه عمومی مشهد،شناسنامۀ مذکور را متعلق به خود دانسته و در واقع بر اصالت و صحت آن اقرار کرده است بنابراین انکار پس از اقرار جایز نیست و رأی معترض عنه مغایر با قانون تشخیص داده می شود.با استناد به مادۀ 358 قانون آیین دادرسی مدنی رأی تجدیدنظرخواسته نقض و حکم بربطلان دعوی خواهان صادر و اعلام می شود.این رأی قطعی است. %د

رئیس شعبه 8 دادگاه تجدیدنظر استان تهران

محمدحسین واعظی

مستشار دادگاه

فراهانی

منبع:کتاب رویه قضایی دادگاه های تجدیدنظر استان تهران در امور مدنی (جلد یک)

در صورت استناد طرفین دعوی به کارشناسی دستمزد کارشناس بر عهده خواهان است یا خوانده؟

در زیر نظریه مشورتی ای در مورد مسوول پرداخت هزینه کارشناسی درج می گردد:

نظریه شماره ۷/۳۰۸۸ مورخ ۱۳۸۰/۳/۳
( در صورتی که طرفین به جلب نظر کارشناس استناد کرده باشند پرداخت دستمزد کارشناسی به عهده خواهان است.)
سوال: چنانچه خواهان و خوانده در یک پرونده ، هر دو به جلب نظر کارشناس استناد کرده و دادگاه قرار ارجاع امر به کارشناسی را صادر کرده باشد، پرداخت دستمزد کارشناسی به عهده خواهان است یا به عهده خوانده؟
نظریه اداره کل حقوقی قوه قضاییه
در قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی راجع به نحوه پرداخت دستمزد کارشناس در مواردی که جلب نظر کارشناس بنا به تقاضای متداعیین باشد تعیین تکلیف نشده است. لذا به نظر می رسد چون خواهان برای اثبات دعوی خود، جلب نظر کارشناس را تقاضای نموده است ولو این که خوانده نیز به ارجاع امر کارشناس متوسل شده باشد، تودیع حق الزحمه کارشناس با توجه به مادخ ۲۵۹ قانون مذکور به عهده خواهان دعوی می باشد.

رای وحدت رویه دیوان عالی کشور درباره تأثیر عدم ارائه دفاتر تجاری در رسیدگی به دعوی ورشکستگی

رای وحدت رویه شماره ۷۶۳ هیات عمومی دیوان عالی کشور

رای شماره: ۷۶۳-۱۳۹۶/۸/۹
هر چند تاجر متقاضی صدور حکم ورشکستگی به حکم ماده ۴۱۳ قانون تجارت باید کلیه دفاتر تجارتی و صورت حساب دارائی خود را که متضمن مراتب مذکور در ماده ۴۱۴ آن قانون باشد به دفاتر دادگاه تسلیم نماید لکن عدم انجام این تکلیف از سوی تاجر مدعی توقف با توجه به ضمانت اجرای تکلیف به شرح مقرر در ماده ۴۳۵ و بند۲ ماده ۵۴۲ همان قانون مانع رسیدگی به دعوی او نیست بر این اساس رای شعبه ۴۹ دادگاه تجدیدنظر استان تهران در حدی که با این نظر مطابقت داردبه اکثریت قریب به اتفاق آراء صحیح و قانونی تشخیص می شود این رای طبق ماده ۴۷۱ قانون آیین دادرسی کیفری برای شعب دیوان عالی کشور، دادگاه ها و سایر مراجع اعم از قضایی و غیر آن لازم الاتباع است

هیات عمومی دیوان عالی کشور